کی فکرشُ میکرد روی سنگفرش های شهر مستانه گز کنی و مست مست بخندی به شوالیه های سیاه پوش شهر ../ به روسری های رها شده توی چشم های بی نگاه مردمان شهر ../ به رفتنی ک نه رفتنی در کار بود و نه برگشتنی ../ به چشم های آبیِ دخترانی که دلبری هایشان را میخریدند دریا ها ../ که غرق شوند ../ که لا به لای موج ها پنهان شوند که بخواند بی حرکت روی شن های روان کنار خیابان ../ به بید های بی مجنونی که میرقصند سرخوشانه ../ به سرو های ببی پناهِ احمق ../ به پستچی هایی که برای نامه های مجنون بی لیلی هزاران سال سرگرداند ../ به خسرو و شیرین ../ به خودم و تو ../ به تو و خودم ../ به ناخودا گاه دانشمندان بی فکری که تو را ندیدند ../ به چشم هایی که منتظر موند ../ به ..